یا لطیف
عشق حسین و زینب ســـرلوحه دلـــم بود
با تـــو شدم برادر ایــن قصه در سرم بود
با هم رویم بسویش بــا هم شویم به کویش
در راه کـــــربلایش ، جـــانهـا همه فدایش
همـــره شدی دلــم را ،مرهم شدی غمم را
محرم شوی به کعبه ،مونس شــوی دلم را
ای بــــر دل کــــویرم مـــانند آب بـــاران
قدری بیــــا گـــــذر کن با ذکر نام سبحـان
تـــا آشنــــا نگردی رمـــزی ز او نیـــابی
تـــا در خودت اسیــری عشقی ز او نیـابی
اول خودت شنـــاسی بعدا خـــــــدا شناسی
آگــه بشو چه گفــتم ، آگــه بشو کجــــایی
***************************
در مجلس کسری سه تن از حکماء جمع آمدند. فیلسوفی از روم ، حکیمی
از هند و بوذرجمهراز ایران.
سخن بدانجا رسید که سخت ترین چیزها چیست؟
رومی گفت : پیری و سستی و تنگ دستی.
هندی گفت : تن بیمار با اندوه بسیار.
بوذرحمهر گفت : نــــزدیکی اجـل بـــا دوری از حسن عمل .
همه به قول بوذرجمهر آفرین گفتند .