ماه مبارک رمضان داره به نیمه نزدیک میشه ...
از یه طرف ناراحت که هنوز کاری نکردم و برا شب قدر آماده نشدم ...
از طرف دیگه میلاد عزیز دل حضرت زهرا (س) امام حسن (ع) نزدیکه...
چشم بهم بذاریم بقیه ماه هم گذشته و رفته ...
عجب ماهیه این ماه عزیز ، حس میکنی
رحمتش را ... لطفش را ... لطافتش را ... صفایش را ... وفایش را...
...
بعضی از ما در دوستی هامون با انسان های خاکی خیلی پیش میریم
جوری که اونها برامون همه چیزمون میشن ...
اما
یعنی جا نداره خدا برامون همه چیزمون بشه؟
نمیشه فقط هروقت درد و مرض و مشکل داریم نریم سراغش و همیشه بریم ؟
دلم برای خدا میسوزه ... خدای غریب من!
خدایی اگر به کسی چند تا هدیه بدید. دوستش داشته باشید و اون تحویلتون
نگیره دیگه میرید سراغش؟میرید؟ شاید چند بار دیگه برید اما بعدش ...
اما خدای مهربون با همه بی وفایی ها رهامون نمیکنه و هر وقت بگیم خدا ...
میگه جانم ؟ من که هستم ! تو کجا بودی؟ بجای من کی تو دلت بود؟
همسرت بود؟ بچه ات بود؟ ثروتت بود؟ ماشینت بود؟زمین و خونت بود؟
پول بود؟دوستت بود؟عزیزت بود؟عشقت بود؟زیبائیت بود؟خوش تیپی ات؟
و ...
اینها رو که من خودم بهت دادم تا تنها نمونی عزیز!
گذاشتیشون بجای من؟
یا کردیشون رفیق راه برا رسیدن به من؟
جوابمون چیه؟
ماه رمضان آمــــد و مــن اسیر نفسم
عمرم بسر آمـــــد ز خودم باز نرستم
در بزم وصــــالش نه بمردم نه رسیدم
لطفش بنگر خــــــوان کـرم باز رسیدم
هر ســـــــال بر سفره او مـن بنشستم
هر بار نمک خوردم و جایش بشکستم
از رحمت او بر همه جـا رسیده ام من
از برکت او به هر دلی سـر زده ام من
ای کـــــاش دمی که در دلم یاد خدا بود
ای کاش دلی که از گنه پاک و جدا بود
یادمون ، یادتون باشه از هرکس خوشتون اومد و دوستش داشتید
نفحه ای از نور خدا در او دیده اید شاید فقط یک نفحه ...
اما معدن نفحات اوست ... لایق او شو تا مستش شوی ...
یا علی