سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شخص با انصاف، یاران و دوستان بسیاری دارد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :5
بازدید دیروز :23
کل بازدید :147637
تعداد کل یاداشته ها : 71
103/9/2
12:51 ص

 سلام به همه دوستان خوبم

 ببخشید این پستم خیلی طول کشید . دل و دماغ بروز کردن نبود . واسه این پست چند
 حکایت عارفانه انتخاب کردم . امید که مورد استفاده قرار بگیره : 
                                  *****************
 1- عابری ، از عارفی عبور کرد که مشغول خوردن نمک با اندکی سبزی بود . خطاب
      به او گفت : ای بنده ی خدا ! از دنیا به همین اندک راضی هستی ؟
      عـــارف جواب داد : آیا می خواهی کسی را برایت نشان بدهم که بـه از این بدتر
      نیز راضی و خشنود است ؟ گفت : آری !
     
گفت : کسی که در مقابل آخرت ، به دنیا راضی و خشنود باشد!

 2- به بادیه نشینی گفتند : فردای قیـــامت ، پروردگـــــــار کریم به حســـابت رسیدگی
      خواهد کرد !
      گفت : ای مرد ! شاد و خوشحالم کردی ، چـــــــــون اگر به حساب رسیدگی کننده
      کریم باشد (رسیدگی نیست) بخشندگی است.

 3- عارفی ، پارچه ای را بافندگی کرد و در آن دقت بسیار بکار برد. ولی وقتی آن را
     فروخت . به جهت عیب هایی که داشت ، آنرا پس دادند و او به گریه افتاد.
     مشتری گفت : ای مرد! گریه مکن که من به آن راضی شدم!  گفت : گـــریه ام بر
     پارچه نیست ، بلکه به این جهت گریه می کنم که در بافتن آن ، زحمت زیـــــــادی
     کشیدم و به سبب علت های نهانش، به من عودت داده شد ، ترسم از آن است که
     عمل هایی که چهل سال برای آنهـــــا زحمت کشیده ام ، مورد پذیرش واقع نشود!

 4- از عمر بن عبدالعزیز پرسیدند : علت آغاز توبه ات چه بود ؟
      گفت : یکبــــــــار میخواستم غلامی را بزنم . او برگشت به من گفت : ای عمر !
      شبی را به یاد بیاور که فردای آن ، روز قیامت خواهد بود !


86/10/10::: 2:10 ص
نظر()