سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندترین مردم، بیمناکترین آنان از خدای سبحان است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :23
کل بازدید :147634
تعداد کل یاداشته ها : 71
103/9/2
12:48 ص

 سلام به همه دوستان 
 می خواستم پست جدید را به موج مکزیکی اختصاص بدم اما وقتی خبر درگذشت زنده یاد قیصر امین پور را شنیدم بر خودم لازم دونستم یه پست به ایشون اختصاص بدم واقعا شعر های قیصر زیبا و بر آمده از دل بود و لاجرم بر دل مینشست . خدا رحمتش کنه . برای شادی روحش یه صلوات بفرستیم .

                                                               


دکتر امین‌پور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در گتوند دزفول به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در دزفول ادامه داد و در سال ۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی پس از مدتی از این رشته انصراف داد.
قیصر امین‌پور، در سال ۶۳ بار دیگر و این بار در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۷۶ از پایان‌نامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایان‌نامه در سال ۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
قیصر امین‌پور، تدریس در دانشگاه را در سال ۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امین‌پور در سال ۸۲ به‌عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد.
از وی در زمینه‌هایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شده‌است که به آنها اشاره می‌کنیم: طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)، منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان، ۱۳۶۵)، مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)، بی‌بال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰) و به قول پرستو (شعر نوجوان، ۱۳۷۵).
از دیگر آثار قیصر امین‌پور، می‌توان به مجموعه شعر «آینه‌های ناگهان» ۱۳۷۲، «گزینه اشعار» (۱۳۷۸، مروارید) و مجموعه شعر «گلها همــه آفتابگردان‌اند» (۱۳۸۰، مروارید)،«دستور زبان عشق» (۱۳۸۶، مروارید) اشاره کرد.
وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد و در نهایت حدود ساعت ۳ بامداد سه‌شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان دی درگذشت.یکی از شعر هایش را مینویسم امید که خداوند قیصر را با اربابش حسین (ع) محشور کند :

رفت تا دامنش از گرد زمین پاک بماند

آسمانی تر از آن بود که در خاک بماند

از دل برکه ی شب سر زد و تابید به خورشید

تا دل روشن نیلوفری اش پاک بماند

دل و دامان شب آنگونه ز سوز دم او سوخت

که گریبان سحر تا به ابد چاک بماند

خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فرو ریخت

تا که در خاک رگ و ریشه ی این تاک بماند

هر چه دیدیم از این چشم ، همه نقش برآب است

نیست نقشی که در آیینه ی ادراک بماند

جز صدای سخن عشق صدایی نشنیدم

که در این همهمه ی گنبد افلاک بماند


86/8/9::: 2:2 ص
نظر()